چگونه از سرمایهگذاری احساسی اجتناب کنیم؟
مقدمه
تصمیمگیری منطقی یکی از ارکان موفقیت در سرمایهگذاری است. با این حال بسیاری از سرمایهگذاران هنگام خرید و فروش داراییها تحت تأثیر هیجانات لحظهای قرار میگیرند و نمیتوانند احساسات خود را کنترل کنند. نوسانات بازار بهراحتی میتواند باعث ایجاد ترس یا هیجان در فرد شود و اقدام عجولانه بر اساس این احساسات اغلب به تصمیمات نادرست مالی منجر میگردد. نتیجه این رویکرد احساسی آن است که سرمایهگذار در زمان اوج قیمتها با طمع وارد بازار شده و در کف قیمتها با ترس از زیان خارج میشود. در مقابل، سرمایهگذاری مبتنی بر تحلیل و منطق به کنترل بهتر ریسک و بهرهگیری از فرصتهای بلندمدت میانجامد. در این مقاله به اهمیت تصمیمگیری منطقی در سرمایهگذاری پرداخته، مفهوم سرمایهگذاری احساسی و تأثیرات مخرب آن را بررسی میکنیم و سپس راهکارهایی عملی برای اجتناب از دام احساسات ارائه میدهیم.
سرمایهگذاری احساسی چیست و چه تأثیری دارد؟
سرمایهگذاری احساسی به وضعیتی گفته میشود که در آن فرد بهجای تکیه بر تحلیلهای مالی و برنامهریزی عقلانی، تحت تأثیر هیجانات خود تصمیمگیری میکند. در این حالت احساساتی نظیر ترس، طمع، هیجانزدگی یا حتی خستگی ذهنی میتوانند جهت تصمیمات سرمایهگذار را تعیین کنند و منجر به اقدامات غیرمنطقی شوند. چنین تصمیماتی معمولاً برخلاف منافع بلندمدت فرد هستند و تأثیرات منفی جدی بر نتایج مالی او بر جای میگذارند. برای مثال، تحقیقات نشان میدهد که تصمیمگیری بر پایه احساساتی همچون ترس و طمع یکی از دلایل اصلی این است که بسیاری از افراد در قلههای قیمتی اقدام به خرید میکنند و در دوران افت بازار داراییهای خود را میفروشند. این نوع رفتار باعث میشود سرمایهگذار سودهای آینده را از دست بدهد و زیانهای خود را قطعی کند. به بیان دیگر، سرمایهگذاری احساسی بازدهی سبد سرمایهگذاری را تضعیف کرده و میتواند مانع دستیابی شما به اهداف مالیتان شود.
احساسات رایج در سرمایهگذاری و تأثیر آنها
در علم مالی رفتاری، مجموعهای از احساسات به عنوان مخربترین عوامل تاثیرگذار بر رفتار سرمایهگذاران شناخته میشوند. چهار مورد از رایجترین این احساسات عبارتاند از ترس، طمع، پشیمانی و هیجان که در ادامه به نقش هر یک در تصمیمگیریهای سرمایهگذاری میپردازیم:
ترس
ترس از دست دادن سرمایه یا کاهش ارزش دارایی، یکی از قویترین احساساتی است که میتواند تصمیمات سرمایهگذار را تحت تأثیر قرار دهد. هنگام افت بازار (مثلاً در بازارهای خرسی یا دوران رکود)، سرمایهگذاران وحشتزده ممکن است داراییهای خود را شتابزده و در پایینترین قیمت بفروشند. این واکنش احساسی (معروف به فروش پانیک) در واقع زیانهای تحققنیافته را قطعی میکند و مانع بهرهمندی فرد از فرصت رشد مجدد قیمتها در آینده میشود. برای نمونه، در بحران مالی سال 2008 بسیاری از سرمایهگذاران به دلیل ترس شدید، سهام خود را در کف قیمتها فروختند و در نتیجه از رشد و بهبود چشمگیر بازار در سالهای بعد بیبهره ماندند. در مقابل، سرمایهگذاران منطقی که با حفظ آرامش و پایبندی به برنامه بلندمدت خود در بازار ماندند، توانستند با گذر زمان ضررهای کاغذی را جبران کرده و حتی به سود برسند.
طمع
طمع یا حرص برای کسب سود بیشتر، احساسی است که غالباً در دوران رونق بازار و افزایش قیمت داراییها بروز میکند. در چنین شرایطی برخی افراد بدون انجام تحلیل کافی و صرفاً با امید دستیابی به سودهای کلان، وارد معاملات پرریسک میشوند. این سرمایهگذاران احساسی در واقع با طمع زیاد در اوج قیمتها خرید میکنند و نسبت به خطرات احتمالی بیتوجه میمانند. هرچند در کوتاهمدت ممکن است سودی کسب شود، اما اگر بازار برخلاف انتظار حرکت کند زیانهای سنگینی متحمل خواهند شد. نمونه بارز اثرات طمع را میتوان در حبابهای بازار مشاهده کرد؛ جایی که افراد تحت تأثیر فضای خوشبینی افراطی، حتی داراییهای کمارزش را نیز به قیمتهای بالا میخرند. در نهایت با ترکیدن حباب و بازگشت قیمتها به سطح واقعی، این افراد بخش عمده سرمایه خود را از دست میدهند. یک سرمایهگذار منطقی در مواجهه با طمع سعی میکند واقعبین باشد، به ارزش ذاتی سرمایهگذاری توجه کند و از پذیرش ریسکهای غیرموجه خودداری ورزد.
پشیمانی
احساس پشیمانی پس از یک تصمیم اشتباه یا از دست دادن فرصت نیز میتواند رفتار سرمایهگذار را تحت تأثیر قرار دهد. این احساس دو جنبه رایج دارد: پشیمانی پس از ضرر و پشیمانی از دست دادن فرصت سود. در حالت اول، فرد که از ضرر اخیر خود ناراحت است ممکن است برای جبران فوری آن دست به معاملات عجولانه بزند. به عنوان مثال، سرمایهگذاری که در یک معامله متحمل زیان شده، ممکن است بلافاصله و بدون تحلیل کافی سعی کند با معاملهای دیگر ضرر خود را جبران کند. این نوع واکنش احساسی که به "معامله انتقامی" مشهور است معمولاً به زیان بیشتری منجر میشود، زیرا تصمیمات ناشی از عصبانیت و پشیمانی غالباً عجولانه و نسنجیده هستند. از سوی دیگر، پشیمانی ناشی از از دست دادن یک فرصت سودآور (مثلاً افزایش قیمت یک سهام که فرد در آن سرمایهگذاری نکرده بود) میتواند به ترس از جا ماندن از بازار منجر شود. این ترس خود را به شکل هیجان برای ورود دیرهنگام به یک سرمایهگذاری در اوج قیمت نشان میدهد که نتیجه آن چیزی جز پذیرش ریسک زیاد در ازای سود کم نیست. بنابراین چه پشیمانی از ضرر و چه پشیمانی از فرصتهای از دسترفته، هر دو میتوانند سرمایهگذار را به تصمیمهای احساسی و غیرعقلانی سوق دهند.
هیجان
هیجانزدگی بیش از حد در هنگام رشد بازار یا موفقیت یک سرمایهگذاری از دیگر احساسات خطرناک در سرمایهگذاری است. وقتی قیمتها به سرعت در حال افزایش هستند و جو بازار بسیار خوشبینانه است، برخی سرمایهگذاران دچار سرخوشی و اعتمادبهنفس کاذب میشوند. تحت تاثیر این هیجان، آنها تصور میکنند بازار فقط صعود خواهد کرد و با شوق زیاد شروع به خریدهای پیدرپی میکنند. چنین رفتاری معمولاً منجر به شکلگیری حباب میشود؛ وضعیتی که در آن قیمتها صرفاً به دلیل تقاضای احساسی و غیرمنطقی سرمایهگذاران رشد میکند. برای مثال در اواخر دهه 1990 بسیاری از افراد تحت تأثیر هیجان حاکم بر بازار، سرمایههای هنگفتی را روانه سهام شرکتهای فناوری تازهتأسیس (حباب داتکام) کردند، در حالیکه این شرکتها عایدی و سودآوری مشخصی نداشتند. با ترکیدن حباب داتکام در اوایل دهه 2000، این سرمایهگذاران هیجانزده زیانهای هنگفتی دیدند و تازه متوجه شدند که صرف خوشبینی و تبعیت از جو بازار جایگزین تحلیل بنیادی نمیشود. در نقطه مقابل، یک سرمایهگذار هوشیار در دوران اوج هیجان بازار محتاطتر عمل میکند و با یادآوری این واقعیت که "عملکرد گذشته تضمینی برای آینده نیست"، از افتادن در دام خوشبینی غیرمنطقی میپرهیزد. به قول وارن بافت، «وقتی دیگران طمع میکنند، شما بترسید و وقتی دیگران میترسند، شما طمع کنید». این جمله بهخوبی اهمیت پرهیز از تصمیمات هیجانی همگام با جمع را نشان میدهد و توصیه میکند برخلاف موج احساسات رایج بازار، با عقلانیت رفتار کنید.
روشها و ابزارهای کنترل احساسات هنگام سرمایهگذاری
هیجانات را نمیتوان بهطور کامل از فرایند سرمایهگذاری حذف کرد، اما میتوان با بهکارگیری تکنیکها و ابزارهای مناسب، تأثیر مخرب آنها را به حداقل رساند. در ادامه به چند راهکار عملی برای کنترل احساسات و اجتناب از تصمیمگیری احساسی اشاره میکنیم:
-
داشتن برنامهی قبلی و استراتژی مشخص: قبل از ورود به هر سرمایهگذاری یک برنامه مدون تهیه کنید. این برنامه باید شامل اهداف مالی شما (کوتاهمدت و بلندمدت)، حدود ریسک قابل تحمل، استراتژی معاملاتی و حتی سناریوهای واکنشی در شرایط مختلف بازار باشد. وقتی از قبل برای نوسانات بازار برنامهریزی کرده باشید، دقیقا میدانید در شرایط افت یا رشد شدید چه واکنشی نشان دهید و از تصمیمات لحظهای و احساسی که بعدها موجب پشیمانی شوند پرهیز خواهید کرد. به عنوان مثال تعیین حد ضرر و حد سود برای هر معامله، شما را ملزم میکند در صورت تحقق آن شرایط طبق برنامه عمل کنید و اسیر ترس یا طمع نشوید. مهمتر از همه، به برنامه خود پایبند باشید و اجازه ندهید نوسانات کوتاهمدت شما را از مسیر تعیینشده منحرف کنند.
-
پایبندی به دید بلندمدت و پرهیز از واکنشهای آنی: سرمایهگذاری ماهیتی بلندمدت دارد و دستیابی به بازده مناسب نیازمند صبر و ثبات قدم است. سعی کنید به جای تمرکز بر نوسانات روزانه یا هفتگی بازار، افق دید خود را بلندمدت نگه دارید. از بررسی مکرر پرتفوی خود (هر روز یا هر هفته) بپرهیزید، چرا که این کار شما را نسبت به نوسانات جزئی حساس میکند و احتمال واکنش احساسی را بالا میبرد. تاریخ بازارهای مالی نشان داده است که علیرغم فراز و نشیبهای مقطعی، در بلندمدت روند کلی بازارها صعودی بوده است. بنابراین "دست نکشیدن از برنامه در مواجهه با نوسانات کوتاهمدت" رمز موفقیت در سرمایهگذاری است. با یادآوری همین نکته میتوانید خود را از فشار هیجانات زودگذر رها کرده و بر چشمانداز اصلی تمرکز کنید.
-
تنوعبخشی به سبد سرمایهگذاری: یکی از ابزارهای کارآمد برای کاهش ریسک و هیجان در سرمایهگذاری، متنوع ساختن پرتفوی است. با پخش کردن سرمایه خود در انواع داراییها (سهام شرکتهای مختلف در صنایع گوناگون، اوراق با درآمد ثابت، صندوقهای سرمایهگذاری، طلا، املاک و ...)، میتوانید اثر نوسان شدید در یک بازار یا صنعت را بر کل داراییتان کاهش دهید. تنوعبخشی کمک میکند که در زمان افت شدید یک سهم یا بخش، زیان سنگینی متحمل نشوید و احساس ترس کمتری را تجربه کنید، چرا که دیگر تمام تخممرغهای خود را در یک سبد نگذاشتهاید. یک سبد متنوع و متعادل به شما آرامش خاطر بیشتری میدهد و احتمال تصمیمگیریهای عجولانه ناشی از فراز و فرودهای شدید را کمتر میکند.
-
انجام تحلیل و پرهیز از تبعیت کورکورانه از جمع: تصمیمات خود را بر پایه دادهها و تحلیلهای دقیق بنا کنید، نه بر اساس شایعات بازار یا حرکت جمعی سایر سرمایهگذاران. استفاده از ابزارهای تحلیلی (مثل تحلیل بنیادی برای ارزیابی ارزش ذاتی دارایی و تحلیل تکنیکال برای شناخت روندهای قیمت) به شما کمک میکند تصویر واقعیتری از وضعیت سرمایهگذاری داشته باشید و هیجانات زودگذر را کنار بگذارید. در مقابل، پیروی از جو عمومی بازار و توصیههای غیررسمی (مثلاً شبکههای اجتماعی یا دوستان ناآگاه) میتواند شما را به دام رفتار گلهای بیندازد؛ رفتاری که نتیجه آن خرید در قیمتهای بالا و فروش در قیمتهای پایین است. به خاطر داشته باشید که اهداف، شرایط و افق سرمایهگذاری هر فرد با دیگری متفاوت است، پس به جای انتظار برای رأی اکثریت یا جو حاکم، بر تحقیقات خود تکیه کنید و استقلال رأی داشته باشید.
-
مشورت با مشاور مالی یا افراد باتجربه: گاهی اوقات داشتن یک ناظر بیرونی آگاه میتواند از تصمیمات احساسی جلوگیری کند. یک مشاور مالی مجرب یا حتی یک فرد باتجربه در خانواده و دوستان میتواند در نقش صدای منطق ظاهر شود. مشاور مالی به دلیل داشتن دیدگاه حرفهای و غیراحساسی، شما را تشویق میکند که به برنامه و استراتژی تعیینشده پایبند بمانید و در زمان التهاب بازار تصمیمات شتابزده نگیرید. همچنین مشاوران میتوانند با ارائه تحلیلهای واقعبینانه، به کاهش ترس یا طمع افراطی شما کمک کنند. اگر به هر دلیل امکان استفاده از مشاور انسانی را ندارید، استفاده از رobo-advisorها (پلتفرمهای خودکار مدیریت سرمایه) نیز گزینهای مفید است که بر اساس اصول از پیش تعریفشده، بدون درگیر شدن احساسات، پرتفوی شما را اداره میکنند.
-
مدیریت ریسک و حفظ خونسردی: همواره قبل از هر معامله میزان ریسک قابل تحمل خود را مشخص کنید و بر اساس آن وارد پوزیشن شوید. رعایت اصول مدیریت ریسک – از تعیین حد ضرر برای معاملات گرفته تا انتخاب اندازه موقعیت متناسب با سرمایه – باعث میشود در صورت تحقق سناریوهای منفی، زیان شما در حد قابل قبولی بماند و دچار وحشت نشوید. هرگز بیشتر از توان تحمل خود ریسک نکنید. علاوه بر این، هنر یک سرمایهگذار موفق حفظ آرامش در شرایط پرفشار است. اگر احساس میکنید استرس یا هیجان شدیدی بر شما غلبه کرده است، از معامله دست بکشید و کمی استراحت کنید. روشهایی مانند پیادهروی، ورزش، انجام فعالیتهای مورد علاقه یا حتی چند روز دوری از بازار میتواند ذهن شما را آرام کند و از تصمیمهای لحظهای جلوگیری نماید. به خاطر داشته باشید تصمیمگیری در اوج خشم، استرس یا هیجان اغلب به پشیمانی ختم میشود؛ پس انضباط شخصی را تمرین کنید و در مواجهه با شکستهای مقطعی خونسردی خود را از دست ندهید. اگر در معاملهای دچار ضرر شدید، از ورود فوری به یک معامله جدید صرفاً برای جبران ضرر خودداری کنید. به خود فرصت دهید تا با ذهنی آرام و ارزیابی مجدد شرایط، استراتژی مناسبتری را اتخاذ کنید.
مثالهایی از تصمیمگیری احساسی در برابر تصمیمگیری منطقی
بررسی موقعیتهای واقعی یا شبیهسازیشده به ما نشان میدهد که تصمیمات احساسی چگونه میتوانند به نتایج متفاوتی نسبت به تصمیمات منطقی منجر شوند. در این بخش دو سناریوی متضاد را مرور میکنیم:
۱. سناریوی بازار نزولی (ترس در برابر منطق): تصور کنید بازار سهام وارد یک دوران رکودی شده و ارزش پرتفوی یک سرمایهگذار طی چند هفته ۳۰٪ افت کرده است. یک سرمایهگذار احساسی ممکن است در پی این افت شدید دچار ترس و اضطراب شده و برای جلوگیری از زیان بیشتر، تمامی سهام خود را در همان نقطهی کف بازار به فروش برساند. این تصمیم که ناشی از وحشت لحظهای است، زیانهای کاغذی را تبدیل به زیان واقعی میکند و سرمایهگذار را از مشارکت در رشد آتی بازار محروم میسازد. چنین اتفاقی در بحران مالی ۲۰۰8 برای عدهی زیادی رخ داد؛ بسیاری از افراد هراسان در پایینترین قیمتها داراییهایشان را فروختند و در سالهای بعد که بازار احیا شد از بازگشت قیمتها بهرهای نبردند. در مقابل، یک سرمایهگذار منطقی در همین شرایط هرچند از افت ارزش داراییهای خود خشنود نیست، اما به جای فروش هیجانی، به برنامه بلندمدت خود رجوع میکند. او با بازبینی سبد سرمایهگذاری و اطمینان از کیفیت داراییهای خود، تصمیم میگیرد صبور باشد و اقدام شتابزدهای نکند. حتی چه بسا این سرمایهگذار منطقی از فرصت پیشآمده برای خرید سهام ارزنده با قیمت پایینتر استفاده کند (اصل خرید در قیمتهای جذاب). نتیجه اینکه چند سال بعد، با بازگشت بازار، ارزش سرمایهگذاری او نه تنها به حالت اول برگشته بلکه به دلیل خریدهای ارزنده در دوران رکود، رشد بیشتری نیز کرده است. این تفاوت آشکار میان تصمیم احساسی و منطقی نشان میدهد که چرا صبر و پایبندی به استراتژی در روزهای سخت بازار اهمیت دارد.
۲. سناریوی بازار صعودی (هیجان و طمع در برابر تحلیلمحوری): اکنون شرایطی را در نظر بگیرید که بازار در یک روند صعودی پرقدرت قرار دارد؛ مثلاً قیمت سهام شرکتها طی یک سال دو برابر شده و همه از کسب سود سخن میگویند. در این جو پرتبوتاب، یک سرمایهگذار احساسی ممکن است بدون توجه به ارزشگذاری واقعی سهام و فقط به امید تداوم این روند شیرین، بخش بزرگی از دارایی خود را به خرید سهام داغ بازار اختصاص دهد. هیجان و طمع حاصل از سودهای قبلی او را متقاعد میکند که "این بار فرق دارد" و رشد قیمتها پایان نخواهد داشت. اما اگر ورق بازار برگردد چه خواهد شد؟ تاریخ نشان داده است که پس از دورههای سرخوشی، اصلاحهای شدیدی رخ میدهد. برای نمونه در خلال حباب داتکام در اواخر دهه ۹۰ میلادی، بسیاری از سرمایهگذاران مجذوب رشد خیرهکننده سهام فناوری شدند و با هیجان تمام دارایی خود را روی چند سهم خاص متمرکز کردند. وقتی حباب ترکید، این افراد با زیانهای سنگینی مواجه شدند که ناشی از غفلت از اصول سرمایهگذاری (مانند تنوعبخشی و توجه به بنیاد شرکتها) بود. در نقطه مقابل، یک سرمایهگذار منطقی در دوران رونق بازار ضمن بهرهگیری از فرصتها، جانب احتیاط را نیز رعایت میکند. او قبل از سرمایهگذاری در هر دارایی، ارزش واقعی آن را بررسی میکند و نمیگذارد هیجان جمعی دیدگاهش را مخدوش کند. ممکن است در هنگامه اوج بازار، درصدی از سودهای کسبشده را سیو (فروش بخشی از دارایی برای نقد کردن سود) کند یا حداقل از ورود تمامعیار در قیمتهای بالای تاریخی خودداری ورزد. همچنین سرمایهگذار منطقی حتی در بازار صعودی هم اصول مدیریت ریسک (مثل داشتن حد ضرر یا پرتفوی متنوع) را فراموش نمیکند تا در صورت نوسان معکوس غافلگیر نشود. این رویکرد تحلیلی کمک میکند از گرفتار شدن در دام «خوشبینی کورکورانه» پیشگیری شود و سرمایهگذار تنها زمانی ریسکهای بزرگ را بپذیرد که شواهد و دلایل منطقی پشتیبان آن باشد، نه صرفاً هیجان لحظهای.
در مجموع، این دو مثال نشان میدهند که چگونه تصمیمات احساسی (ناشی از ترس یا طمع شدید) میتواند به نتایج زیانباری ختم شود، در حالی که تصمیمات منطقی و مبتنی بر تحلیل، هرچند ممکن است در کوتاهمدت جذابیت کمتری داشته باشند، اما در بلندمدت منافع مالی بیشتری را نصیب سرمایهگذار میکنند. هر بار که در شرایط حساس بازار قرار میگیرید، به این تجربیات فکر کنید و سعی کنید به جای همراه شدن با موج احساسات، بر اصول و برنامههای خود تکیه نمایید.
نتیجهگیری و توصیههای عملی
سرمایهگذاری موفق چیزی فراتر از انتخاب سهام مناسب یا زمانبندی دقیق بازار است؛ بخش عمدهای از موفقیت به کنترل احساسات و حفظ انضباط در تصمیمگیری مربوط میشود. سرمایهگذاران کمتجربه معمولاً در دام خرید و فروشهای پیاپی بر اساس ترس و طمع میافتند و در بلندمدت نسبت به کسانی که استراتژی پایدار و دید بلندمدت دارند عملکرد ضعیفتری به جا میگذارند. در مقابل، اگر بتوانید بیشتر منطقی عمل کنید و بر پایه یک برنامه حسابشده پیش بروید تا اینکه اسیر هیجانات زودگذر شوید، برگ برنده را در اختیار خواهید داشت و به سود بیشتری دست پیدا خواهید کرد. به خاطر داشته باشید که کنترل کامل احساسات کار سادهای نیست و هر انسانی ممکن است در برهههایی دچار هیجان یا ترس شود؛ اما یک سرمایهگذار آگاه با افزایش شناخت نسبت به روانشناسی سرمایهگذاری و بهکارگیری تکنیکهای ذکرشده میتواند از تبدیل شدن این احساسات طبیعی به تصمیمات مضر جلوگیری کند. در پایان به صورت خلاصه چند توصیه عملی را یادآور میشویم:
-
همیشه با یک استراتژی و نقشه راه وارد شوید: مشخص کنید چرا سرمایهگذاری میکنید، اهداف شما چیست و در چه شرایطی دست به خرید یا فروش خواهید زد. داشتن نقشه راه جلوی بسیاری از رفتارهای تکانشی را میگیرد.
-
بلندمدت بیاندیشید: سرمایهگذاری را ابزاری برای دستیابی به اهداف مالی بلندمدت بدانید و نوسانات کوتاهمدت را بیش از حد بزرگنمایی نکنید.
-
هیجانات خود را بشناسید: نسبت به محرکهایی که شما را ترسو یا حریص میکنند آگاه باشید. هرگاه احساس کردید تصمیم شما رنگ و بوی احساسی دارد، کمی درنگ کنید و با منطق موضوع را بررسی نمایید.
-
از مشورت و آموزش غافل نشوید: همواره دانش مالی خود را ارتقاء دهید و در صورت امکان از افراد متخصص مشورت بگیرید. یادگیری مداوم به شما کمک میکند با اطمینان و آرامش بیشتری سرمایهگذاری کنید.
در نهایت، اجتناب از سرمایهگذاری احساسی یک مهارت است که با تمرین، انضباط و تجربه به دست میآید. با رعایت اصول مطرحشده و درس گرفتن از اشتباهات گذشته، میتوانید تصمیمهای آگاهانهتر و موفقتری در دنیای سرمایهگذاری داشته باشید و سرمایه خود را در مسیر رشد پایدار قرار دهید. لطفاً به خاطر داشته باشید: منطقی عمل کردن بهترین راه چیره شدن بر ناملایمات بازار است. موفقیت بلندمدت در سرمایهگذاری نصیب کسانی میشود که به جای واکنش نشان دادن به هر موج احساسی، با برنامهریزی و خردمندی پیش میروند.